انزوای عاطفی – اصطلاحی که استاد سید قطب از آن یاد می‌کند – برای برخی بهانه‌ای شده است که تا افکار افراطی و خشن و خطرناک خود را بر آن بنا کنند؛ اما ای کاش سید قطب زنده بود و می‌دید چگونه کسانی که انزوای عاطفی را انتخاب می‌کنند، روز به روز از مردم فاصله می‌گیرند از این رهنود نبوی غفلت می‌کنند که می‌فرماید:

«المؤمن الذي يخالط الناس ويصبر على أذاهم خير من المؤمن الذي لا يخالط الناس ولا يصبر على أذاهم»

«مؤمنی که با مردم می‌آمیزد و بر آزارشان صبر می‌کند بهتر از مؤمنی است که با مردم نمی‌آمیزد و بر آزارشان هم صبر نمی‌کند.»

تغییر و تحوّلات‌ اجتماعی از هر جریان و حرکتی که به تغییر و موفقیت در برنامه‌ی خود امیدوار است می‌خواهد با عامّه‌‌ی مردم بیامیزد و آنان را با برنامه‌ی خود آشنا کند. این رمز موفقیت جماعت‌ها و جنبش‌های مردمی غیر اسلامی است اگر چه بعثی، ناصری یا حزب مردم در پاکستان و گاندی در هند و بسیاری از حرکت‌های دیگر باشد. این در حالی است که جماعت‌های اسلامی به ویژه از نوع مسلح آن به انزوای سازمانی روی آورده‌اند و طرح و برنامه‌شان را مخصوص خود می‌دانند و آن را به عامه‌ی مردم منتقل نمی‌کنند تا مردم نیز این طرح‌ها را از آنِ خود بدانند و در راه آن مبارزه کنند. این گونه است که می‌بینیم استبداد در معرفی این طرح‌ها به عنوان طرح‌های ضد مردمی و منافی مصالح و منافع مردم موفق بوده است.

وقتی بهار عربی آغاز شد و ملت‌های عرب برای تغییر پا پیش نهادند و راه را برای حرکات اسلامی باز کردند، بسیاری گمان کردند که این حرک‌ها برای سال‌ها صحنه را به دست خواهند گرفت. به ویژه این که تظاهرات از مساجد به عنوان کانون اصلی فعالیت جماعت‌های اسلامی آغاز شد. به علاوه این جماعت‌ها سال‌ها مخالف حقیقی رژیم‌های استبدادی حاکم بودند؛ بر خلاف جماعت‌هایی که بیشتر هم‌پیمان استبداد بلکه پردازنده و حامی آن محسوب می‌شدند. اما اشتباهاتی که این جماعت‌ها مرتکب شدند باعث شد نتوانند چند صباحی بیش در صحنه‌ی قدرت بمانند. این اشتباهات غالباً‌ به خاطر اصرارشان بر پروژه‌ی تنظیمی بیگانه با امت و توده‌های مردم و آرمان‌های آنان بود یا به ادامه‌ی ذهنیت مخالف آنان حتی در عرصه‌ی قدرت و یا به انحصار قدرت بدون مشارکت دیگر جریان‌ها باز می‌گردد. غافل از این که گام‌های نابودی استبداد و مؤسّسات‌ و ارکان آن به زمان زیادی نیازمند است شاید از فراتر از زمان صرف شده برای شکل‌گیری مؤسساتی‌ که در درون حکومت و جامعه‌ی مدنی رخنه کرده است.

وقتی از یکی از رهبران اسلامی که با رأی مستقیم مردم به قدرت رسیده بود پرسیدم روزی که بر مسند قدرت بودید حجم تسلّط‌ شما بر حکومت چقدر بود؟ پاسخ داد از ده درصد تجاوز نمی‌کرد؛ بروکراسی بر همه چیز حتی بر یک خبر رسانه‌ای کوچکی که در تلوزیون یا روزنامه‌ها منتشر می‌شد هم حاکم بود. هم‌چنان به خاطر دارم که یکی از همکاران رسانه‌ای به من گفت در سفر دکتر مرسی رئیس جمهور مصر به روسیه هیچ یک از اعضای صدا و سیمای مصر او را همراهی نکردند و این واقعاً‌ شگفت‌آور بود. نکته‌ی آخر این که صاحبان نظریه‌ی انزوای سازمانی باید عملاً‌ و نه قولاً بپذیرند که این رخدادهای جزئی هستند که تاریخ‌ساز می‌شوند؛ زخم‌های کوچک مانند موریانه‌ای است که درخت بزرگی را می‌خورد و آن را از پای می‌اندازد. باید بدانیم که نادیده‌ نقش گرفتن توده‌ی مردم در حرکت و ایستادن روبروی استبداد چون باد به غربال پیمودن است.